ديويد ريكاردو در سال ۱۷۷۲ در يك خانواده يهودي (هلندي ) كه به دليل رهايي از تعقيب دادگاههاي تفتيش عقايد به انگلستان مهاجرت كرده بود زاده شد . او سومين فرزند از هفده فرزند خانواده بود . پس از آموختن مقدمات كار در سن ۱۴ سالگي به كار دلالي بورس كه حرفه پدرش بود پرداخت . وي هم چنين در سنين جواني به طور نامنظم به تحصيل فيزيك و رياضي مي پرداخت . در سن بيست و يك سالگي با دختري غير يهود ازدواج كرد و مذهب يهود را ترك كرد . به دليل اين ازدواج ريكاردو و همسرش از ۲ خانواده طرد شدند . پدر ريكاردو به دليل ترك كردن دين يهود از او رنجيده خاطر ش د ولي در اواخر عمر او را بخشيد . ريكاردو پس از جدايي از پدر به طور مستقل كار دلالي را در بورس ادامه داد . كساني كه او را مي شناختند و به او اطمينان داشتند پول خود را به او مي سپردند . ريكاردو ظرف چند سال ثروتي بيش از ثروت پدرش بدست آورد . ۲۷ سالگي ) صورت پذيرفت و اين زماني بود كه با ) آشنايي ريكاردو با علم اقتصاد در سال ۱۷۹۹ همسرش به شهر باث انگلستان كه چشمه هاي آب معدني دارد رفته بود . در آنجا بود كه فرصتي يافت تا كتاب ثروت ملل آدام اسميت را بخواند . ( به كتابخانه نزديك آب معدني رفت و به صورت تصادفي متوجه كتاب ثروت ملل شد .) ۴۷ سالگي ) به نمايندگي مجلس عوام ) در سن ۴۳ سالگي دست از كسب و كار كشيد . در سال ۱۸۱۹ انگلستان درآمد . نظرات او به سبب شهرتش همچون رأي مرجعي معتبر پذيرفته مي شد هر چند او با صدايي آرام سخن مي گفت. او را تنها كسي دانسته اند كه تحليل اقتصادي را به مجلس عوام آن كشور آموخت . در سال ۱۸۲۱ نخستين باشگاه اقتصاد را كه سپس در بيشتر كشورها نظير آن تأسيس گرديد را افتتاح نمود . اصولي كه ريكاردو در معاملات بورس براي تحصيل پول به كار برده بود و تجربياتي كه ضمن كار بدست آورده بود و مطالعاتش در تكوين نظريات اقتصادي وي تأثير سبز داشته است خود او در اين مورد مي گويد : تمامي پولي كه من بدست آوردم ناشي از آن بود كه مي ديدم مردم عموماً اهميت وقايع را بيش از » آنچه كه واقعاً هست مي پندارد، مثلاً وقتي كه دلايلي براي رونق بورس وجود دارد مردم شروع به خر يد مي كنند زيرا تصور مي كنند به طور حتم يك پيشرفت قطعي و بي دليل براي آنها سود بسيار به بار خواهد آورد و بالعكس وقتي در بورس تزلزلي پديد آيد آنها دست به فروش مي گذارند زيرا فكر « . مي كنند بزودي نگراني و هراس سبب سقوط بورس مي گردد ريكاردو كه شديداً پايبند به اصول و اعتقادات خويش بود غالباً در اقتصاد سياستهايي را تجويز مي كرد كه با منافع خصوصي او مغايرت داشت . مثلاً ريكاردو از زيادي عوائد يك بانك انگليسي انتقاد مي كرد در حالي كه خود وي يكي از سهامداران اين بانك بود . در جاي ديگر ريكاردو از سرمايه گذاري در خريد اوراق قرضه دولت انگلستان دفاع مي كرد و حال آنكه خود وي هرگز دست به اين كار نزد . وقتي ريكاردو زميندار بزرگي شد نظرياتي بيان كرد كه درصورت اجرا شدن باعث از دست رفتن املاك وي مي شد . در مورد اصلاحات پارلماني از نظرياتي پشتيباني مي كرد كه كاملاً به ضرر وي بود . م ثلاً ريكاردو معتقد بود اگر كسي در حوزه انتخاباتي خود زندگي نكرده باشد حق انتخاب شدن از آن حوزه را ندارد و حال آنكه خود وي نماينده يك حوزه انتخاباتي در ايرلند بود كه هرگز در آنجا زندگي نكرده بود و حتي آن جا را نديده بود. سرانجام در سن ۵۱ سالگي در حالي كه ث روتي فراوان اندوخته بود بر اثر بيماري عفوني گرفتن درگذشت . از پيروان و هم عصران ريكاردو مي توان به مالتوس و ژان باتيست سه اشاره كرد .
ندگي نامه نظرات شما عزیزان:
توسعه اقتصادی اقتصاد در دنیا درباره وبلاگ ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پيوندها
![]() نويسندگان |
|||||
![]() |